جدول جو
جدول جو

معنی ابوسعید طاهری - جستجوی لغت در جدول جو

ابوسعید طاهری
(هَِ)
ابوسعید عبدالله بن احمد بن محمد بن عبدالله بن طاهر بن حسین بن طاهر بن عبدالله بن حسین بن مصعب بن رزیق طاهری. ازمردم مرو شیخی صالح بود و نظری استوار داشت و او نوادۀ دختری ابوسهل عبدالصمد بن عبدالرحمن بن حسین بزاربود و از وی در جامع معمر بن راشد حدیث کرده است. سمعانی گوید: عموی شهید من ابومحمد سمعانی از او برای من روایت کرده است. همچنین ابومحمد عبدالغفار بن عبدالسلام عسالی در مرو و ابوالفضل محمد بن احمد بن معاویه خطیب با اجازه و دیگران از او روایت کرده اند. ابوسعید طاهری در سال 471 هجری قمری درگذشته است. (از انساب سمعانی ورق 364 ’الف’)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ سَ)
امیر شیخ ابوسعید، یکی از امرای بابریه. او در اول سلطنت شاه محمود به هرات آمد و بجور و تعدّی از اهالی دیناری نه دینار مطالبه و جمع کرد و امیر شیر حاجی بر دفع شیخ ابوسعید برخاست و شیخ ابوسعید با برادر خود حسینعلی بطرف آب مرغاب گریخت و میان کوه مختار و طقوز رباط جنگی بین آنان درپیوست و شیخ ابوسعید کشته شد. رجوع به حبط ج 2 ص 227 و 228 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
طائی. یکی از سرکردگان سپاه یمین الدوله محمود بن سبکتکین غزنویست. آنگاه که ابوالفوارس بر برادر خود سلطان الدّوله ابوشجاع بن بهاءالدوله قیام کرد و در جنگ با سلطان الدوله مغلوب شد در غزنه بیمین الدوله محمود پناهید. سلطان محمود سپاهی بقیادت ابوسعید طائی مصحوب ابوالفوارس بجانب فارس و کرمان فرستاد. رجوع به حبط ج 1 ص 353 شود
لغت نامه دهخدا